English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9284 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
equivalence relation U رابطه هم ارزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
swap agreement U موافقتنامه مبادلات ارزی قرار معاوضه ارزی
psychomancy U رابطه با روح رابطه ارواح باهم
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
nexus U رابطه رابطه داخلی
equivalent U هم ارزی
equivalence U هم ارزی
degenerates U هم ارزی
equivalents U هم ارزی
degenerate U هم ارزی
degenerating U هم ارزی
degenerated U هم ارزی
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
exchange restricition U ممنوعیت ارزی
response equivalence U هم ارزی پاسخ
stimulus equivalence U هم ارزی محرک
exchange restricition U محدودیت ارزی
exchange control U کنترل ارزی
equivalence gate U دریچه هم ارزی
equivalence operation U عمل هم ارزی
equivalence point U نقطه هم ارزی
bill of exchange U برات ارزی
post equivalence point U پس از نقطه هم ارزی
inequivalence U ناهم ارزی
foreign exchange transactions U معاملات ارزی
bestowon U ارزی داشتن
magnetic equivalence U هم ارزی مغناطیسی
foreign exchange transaction U معاملات ارزی
coefficient of equivalence U ضریب هم ارزی
equivalence coefficient U ضریب هم ارزی
foreign bill U برات ارزی
monetary convention U اتحاد ارزی
exchange restriction U محدودیت ارزی
agent de change U دلال ارزی
valuta U ارزش ارزی پول
mass energy equivalence U هم ارزی جرم و انرژی
preequivalence point U پیش از نقطه هم ارزی
European Currency Unit U سبد ارزی اروپا
devisee U ذینفع حواله ارزی
ecological equivalent U هم ارزی بوم شناختی
exchanges U جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanging U جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchanged U جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchange U جای معاملات ارزی و سهامی بورس
exchange control U جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
federal reserve system U ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
relevance U رابطه
contingence U رابطه
connexions U رابطه
correlation U رابطه
equations U رابطه
relation U رابطه
connection U رابطه
equation U رابطه
linkages U رابطه
linkage U رابطه
respects U رابطه
respect U رابطه
relationships U رابطه
relationship U رابطه
relevancy U رابطه
bond U رابطه
terms of trade U رابطه مبادله
lead lag relation U رابطه سبقت
privity of contract U رابطه متعاقدین
flow formula U رابطه جریان
symbiotic relation U رابطه همزیستی
fiduciary relationship U رابطه امانی
relations of production U رابطه تولید
sonship U رابطه فرزندی
relationship U رابطه [ریاضی]
mil relation U رابطه میلیم
functional relation U رابطه تابعی
positive relation U رابطه مستقیم
negative relation U رابطه معکوس
negative relation U رابطه منفی
mutual relationship U رابطه متقابل
monotonic relation U رابطه همسو
preattunement U هم کوکی [رابطه ای]
positive relation U رابطه مثبت
mil relation U رابطه میلیمی
mil formula U رابطه میلیمی
preattunement U هم آهنگی [رابطه ای]
preattunement U وفق [رابطه ای]
linear relationship U رابطه خطی
interrelation U رابطه متقابل
incommunicable U بدون رابطه
functional relationship U رابطه تابعی
liaised U رابطه داشتن
liaisons U رابطه نامشروع
bode's relation U رابطه بود
liaisons U بستگی رابطه
binary relation U رابطه دوتایی
interrelationship U رابطه متقابل
arithmetic relation U رابطه حسابی
trade off U رابطه جایگزینی
interrelationships U رابطه متقابل
trade-off U رابطه جایگزینی
lesbianism U رابطه جنسی زن با زن
corresponded U رابطه داشتن
trade-offs U رابطه جایگزینی
transitive U رابطه مجازی
transitive U رابطه غیرمستقیم
correlation U ضریب رابطه
correspond U رابطه داشتن
causal link U رابطه سببیت
cash nexus U رابطه نقدی
tie U رابطه برابری
definitional equation U رابطه تعریفی
de broglie relation U رابطه دوبروی
relation learning U رابطه اموزی
ties U رابطه برابری
contractual relationship U رابطه قراردادی
relation U رابطه نسبت
commutation relation U رابطه جابجایی
liaising U رابطه داشتن
liaises U رابطه داشتن
liaise U رابطه داشتن
causal relationship U رابطه علی
liaison U بستگی رابطه
corresponds U رابطه داشتن
liaison U رابطه نامشروع
coheres U رابطه خویشی داشتن
cohering U رابطه خویشی داشتن
stress strain relation U رابطه تنش- کرنش
wealth saving relationship U رابطه ثروت و پس انداز
oral intercourse U رابطه جنسی دهانی
break away U قطع رابطه کردن
to make a connection U رابطه ای برقرار کردن
recurrence relation [RR] U رابطه بازگشتی [ریاضی]
difference equation U رابطه بازگشتی [ریاضی]
cohere U رابطه خویشی داشتن
cohered U رابطه خویشی داشتن
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
parent child relationship U رابطه پدر و پسر
cohabit U رابطه جنسی داشتن
cohabited U رابطه جنسی داشتن
intimacy U رابطه نامشروع جنسی
cause and effect relationship U رابطه علت و معلولی
cohabiting U رابطه جنسی داشتن
cohabits U رابطه جنسی داشتن
disconnection U قطع نداشتن رابطه
input output relation U رابطه ورودی- خروجی
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
denouncement U اعلان قطع رابطه
sexual intercourse U رابطه جنسی مجامعت
mass energy relation U رابطه جرم و انرژی
mil rule U قانون مربوط به رابطه میلیمی
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
divisibility relation U رابطه بخش پذیری [ریاضی]
average marginal relationship U رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
to correspond with U رابطه [نامه نگاری] داشتن با
habits U روش طرز رشد رابطه
fisher equation U این رابطه عبارت است از :
causal nexus U رابطه میان علت و معلول
thermoelectric U وابسته به رابطه برق وحرارت
to discontinue relations [with somone] U رابطه قطع کردن [با کسی]
causality U رابطه بین علت ومعلول
filiation U نسل رابطه پدر و فرزندی
habit U روش طرز رشد رابطه
to have connections U رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
neutral technology U تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
faulty connection U رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
intercommunication U رابطه یا مخابره بین چند مرکز
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
aerodynamic shape U شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
sugar daddy U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
sugar daddies U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
compatible U زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
hypotaxis U رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
geocoding U روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
coupling U نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
bionomics U زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
stormbound U قطع رابطه شده در اثر توفان توفان زده
immanentism U نظریه فسلفی که معتقد است رابطه میان خدا و فکر و روح و دنیا رابطهای ذاتی است
to pair somebody off [up] with somebody U کسی را با کسی دیگر زوج کردن [برای ازدواج یا رابطه دوست دختر یا پسر] [همچنین می تواند لحن منفی داشته باشد]
uberrima fides U صفتی است که در بعضی از قراردادها که باعث برقراری انواع خاصی از رابطه بین افراد میشود وجودش از شرایط صحت عقل است
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
communication link U رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
primary key [کلید اصلی، همچنین کلید اولیه نامیده می شود، یک کلید در یک پایگاه داده رابطه ای است که منحصر به فرد برای هر رکورد است.]
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
Recent search history Forum search
1ترجمه کردن این جمله برام مشکله از لحاظ دستوری جور نمیشه
1i go out with you
0رابطه شار و شدت در خورشید یا ستارگان
0 مرکل ترند رو چطور به فارسی ترجمه کنم؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com